افسوس...

 

 

حکايت من…


حکايت کسي بودکه عاشق دريابوداماقايقي نداشت…


دلباخته سفر بود اما همسفر نداشت…


حکايت کسي بود که زجر کشيد اما ضجه نزد…


زخم داشت اما نناليد…


گريه کرد اما اشک نريخت…


حکايت من حکايت کسي بود که…


پرازفرياد بوداماسکوت کرد


تاهمه ي صداهارابشنود…



نظرات شما عزیزان:

mra
ساعت10:41---11 فروردين 1392
بگذار

سکو ت

قانون زندگی من باشد

وقتی واژه ها درد را نمی فهمند


matarsakeshekaste
ساعت8:44---8 فروردين 1392
دلي دارم پر از اشك و اه و غم كاش حتي خدا ان خدايي كه ميگفت از رگ گردن به شما نزديكم كمي نزديك بود اغوشش را باز مي كرد و مرا در اغوشش نوازش مي كرد .منم ارام در اغوش پراز مهر خدا ميگريستم و ارام مي خوابيدم

ممنون عزیزم من لینکت کردم!


matarsakeshekaste
ساعت7:37---7 فروردين 1392
دلي دارم پر از اشك و اه و غم كاش حتي خدا ان خدايي كه ميگفت از رگ گردن به شما نزديكم كمي نزديك بود اغوشش را باز مي كرد و مرا در اغوشش نوازش مي كرد .منم ارام در اغوش پراز مهر خدا ميگريستم و ارام مي خوابيدم

خیلی زیباست. خوش حال میشم به منم سر بزنی


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:,ساعت4:50توسط Lonely angel | |